"مینا والمریا" است
تبلیغات
به این سایت رأی بدهید
منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
موضوعات
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
آخرین مطالب
دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 17
بازدید دیروز : 66
بازدید هفته : 166
بازدید ماه : 714
بازدید کل : 55207
تعداد مطالب : 265
تعداد نظرات : 32
تعداد آنلاین : 1

آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 265
:: کل نظرات : 32

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 26

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 17
:: باردید دیروز : 66
:: بازدید هفته : 166
:: بازدید ماه : 714
:: بازدید سال : 5391
:: بازدید کلی : 55207
نویسنده : mohammad
دو شنبه 5 اسفند 1392

با شروع آتش بس و استقرار UN نماینده ایران در مقابل UN ، آقای دکتر پرویز فتاح وزیر فعلی نیرو که در ان زمان عضو سپاه بود نخستین تبادل اجساد شهداء و کشته‌شدگان عراقی را انجام داد. البته بعد از پذیرش قطعنامه در ستاد کل و از روز آتش بس ، بنده در خدمت دوستان کار را پیگیری می‌کردم در آن هنگام کار تبادل در مرز توسط گروه ( U.N ) انجام می شد این گروه مسئولیت کنترل آتش‌بس را داشتند، اما کار این گروه ما را راضی نمی‌کرد، زیرا شهدای زیادی در مرز پراکنده بود. در همان ایام طرحی تهیه کردم و به صلیب سرخ و ( U.N ) ارائه کردم، یک دیدار مرزی در (زبیدات) داشتیم که یک گروه از ( U.N ) عراق و یک گروه از( U.N ) ایران دیداری داشتند که ارتش ایران میزبان بود. پذیرایی مفصلی انجام شد این مراسم در روزی بود که رژیم "نجیب" در افغانستان سقوط کرد. سال 71 بود  و بنده از این زمان استفاده کردم و طرح را به رئیس گروه که یک فلسطینی بود ارائه کردم ایشان گفتند باید با عراقی‌ها این مسئله را درمیان بگذاریم. این طرح به مدت 7 سال مورد مخالفت عراقی‌ها قرار گفت و پس از مذاکرات پیاپی سرانجام جستجوی مشترک آغاز شد؛ ولی در این مقطع عراقی‌ها همکاری لازم را بعمل نیاوردند و ما رأساً در داخل خاک ایران شروع به فعالیت کردیم.

تشکیل کمیته جستجوی مفقودین را در سفری که به اتفاق شهید «امیر صیاد شیرازی» داشتیم، طرح ریزی کرده وتشکیل دادیم. یاد یک خاطره‌ای افتادم از روزی که همراه با نیروهای ( U.N ) در منطقه بودیم. در داخل ماشین ،یک سرهنگ اروگوئه‌ای و یک مترجم نیز همراه ما بودند. آقای "حاج بهرام دوست پرست" هم بودند از کنار میدان مین در منطقه زبیدات که می‌گذشتیم، سرهنگ اروگوئه‌ای متوجه مین‌های والمری شد. این سرهنگ به مین ها اشاره کرد و با لهجه خاص اسپانیایی خود گفت: "اینها چیست؟" دوست ما آمد با لهجه خودشان به آنها پاسخ بدهد و گفت : "مینا والمریا" است و من هم گفتم: "حداقل 50 ، 60 متر "لَت و پاریا" بعد بوسیله مترجم،این شخص را توجیه کردیم.




:: موضوعات مرتبط: خاطرات تفحص , ,
:: بازدید از این مطلب : 556
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
دیگر شهدا تشنه نیستند.فدای لب تشنه ات پسر فاطمه(س).
روی عقیق نوشته بود:« به یاد شهدای گمنام»
شهدایی که در فاضلاب انداخته شده بودند
شهدایی که با شکنجه، زنده به گور شدند
هفت شهیدی که با قیچی‌های بزرگ فولادی از وسط جدا شده بودند
دیگر دنبال آب نبودیم . « شهید ابوالفضل ابوالفضلی»
ژنرال بعثی گفت: همراه این شهید پارچه قرمزرنگی بود
عکسی خندان از امام خمینی(ره) تو جیب شهید گمنام...
دیدیم روی پیشانی یک شهیدروئیده اند
راهی بازار شد.مثل دیوانه ها شده بود.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان میداد
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.
درباره ما
منو اصلی
نویسندگان
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید
نظر سنجی

نظر شما در مورد وبلاگ چیست؟

پیوندهای روزانه
تبادل لینک هوشمند


  خندهتبادل لینک هوشمند خنده
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دفاع مقدس و آدرس defaemoghadas3.tk لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.